غیبت ممنوع!
سه شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۱۲ ق.ظ
مجالس مهمونی یکی از جاهاییه که بستر برای حرف زدن از دیگران آماده آماده س.توی یکی از همین مهمونی ها منم مثل بقیه شروع کردم به حرف زدن در مورد یکی از آشناها.
وقتی از مجلس بر میگشتیم محمد گفت:"میدونی غیبت کردی! حالا باید بریم در خونه شون تا بگی در موردش چی گفتی"
گفتم:" اینطوری که پاک آبروم میره"
با خنده گفت:" تو که از بنده خدا انقد میترسی چرا از خود خدا نمی ترسی؟"
همین یه جمله برام کافی بود تا نه دیگه غیبت کننده باشم و نه شنونده غیبت.
"خاطره ای از شهید محمد گرامی"
۹۲/۰۱/۰۶